کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن حنیفی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن     قالب شعر : غزل    

بر در کـشـیده شعـله‌های اخـتلافـش را            هـیزم به هیـزم جمع کرده ائتلافـش را

مردی سکوت خلوت قـدیسه‌ها را بُـرد            با مشت می‌کوبد به در، حرف خلافش را


حـتی در و دیـوار با فـریاد می‌گـریـنـد            مرثیه‌خوان وقتی بخواند اعترافش را*

این خانۀ زهراست، اینجا مهبط وحی است            عرشی که کعبه فرض می‌داند طوافش را

خاکی شده آن چادری که شب به شب مریم            پیـش ملائک شرح می‌داده عـفافش را

عرش خدا در روضه می‌لرزد که نامردی            محکم به دست فاطمه می‌زد غلافش را

دستی شکسته که کریمان نقل می‌کردند            بـخـشـیـدن پـیــراهـن شـام زفـافـش را

اشک علی باخون دل آمیخت در کوچه            کوثر گرفت از گونه‌اش اشک مضافش را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : اعظم کلیابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز هم دل، بی‌قـرار روضهٔ مادر شده            باز حرف آتش و مادر به پشت در شده

باز هم آتش به جان ما رسیـده از دری            کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده


حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط            آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده

فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغ            علت کون و مکان، تنها و بی‌یاور شده

فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک            روضه‌خوانِ رنج‌های دخت پیغمبر شده

مهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغان            آسمان ازاین مصیبت خاکِ غم بر سر شده

بین آتش سوخت زهرا، تا علی مانَد فقط            سـورۀ کـوثـر فـدایِ سـاقیِ کـوثـر شده

ای علی! مظلوم عالَم! جان فدای غربتت            بعد زهرا خود بگو از غنچۀ پرپر شده

غیر تو مظلوم و غیر فـاطمه مظلوم‌تر            نیست در عالَم، غمت از هر غم افزون‌تر شده

کی به پایان می‌رسد شب‌های بی‌مهتاب تو            وعـد‌ۀ دیـدارتـان در عـالـم دیگـر شـده

دوستت دارم اگرچه روسیـاهم روسیاه            لطفت امّیدِ منِ شرمنده در محـشر شده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق بیشتر با روایات معتبر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

باز هم دل، بی‌قـرار روضهٔ مادر شده            باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : فائزه زرافشان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

رسید صاعقه و شیـشۀ گـلاب شکست            شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست

چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد            چه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکست


ورق ورق نفس آیه‌های قـرآن سوخت            حریم امن دعـاهای مستجـاب شکـست

چقـدر غـمـزده پـرسید: بهـتری مادر؟            چقدر قلبِ حَسَن بعد این جواب شکست

بـرای این‌که سـر غـم به چـاه بـگـذارد            شکست، قامت نخل ابوتـراب شکـست

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

آن زهره‌ای که حیدر شد مَحرم ظهورش            گرم است قلب عالم از گرمی تنورش

عـالـم که قـدر او را هرگز نمی‌شناسد            با دست‌های زهرا تقـدیر شد امـورش


تسنیم نام زهرا، سرچشمه غدیر است            کـوثـر اقـامه بـسـته بر دیـده نـمورش

در خانه‌ای که خورشید اندر شمارِ ذره است            آتش کشیده دشمن بر "بسم رب نور"ش

او طاهره است نامش؛ والاست احترامش            سـیـلی زدنـد روی پـوشـیۀ طـهـورش

دق کرد گوشواره، با داغ روی کـوثر            جان داد روز محشر، با قصه عبورش

ذکر قنوتِ دستش با ضربه‌ای شکسته            بسته است دست‌های اذکار "یا غیور"ش

عرش است بارگاهش؛ او بار شیشه دارد            در هجمۀ حوادث زخـمی شده بلورش

افـتاد سدره از پـا؛ آتش گرفت طـوبی            یعنی خدای موسی می‌سوخت بین طورش

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حبیب چایچیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بوی خوش می‌آید اینجا؛ عود و عنبر سوخته؟            یا که بـیت‌الله را کـاشانه و در سوخـته؟

از چه خون مى‌گريد اين ديوار و در؟ يارب مگر            گـلـشن آل خـلـيل اينجا در آذر سـوخته؟


خانۀ زهراست اينجا، قتلگاه محسن است            آشـيان قـهـرمان بـدر و خـيـبـر، سوخته

خانۀ وحی از ملک یک‌باره شد در ازدحام            اندر این غوغا مگر جبریل را پر سوخته؟

بر حریم عقـل کل، دیـوانه‌ای زد آتـشی            کز غمش هر عاقلی را جان و پیکر، سوخته

خـيمه‌گـاه كـربلا را آتـش از اينجا زدند            شد ز داغ محسن آخر كام اصغر، سوخته

گر نمى‌كرد اشک چشمانت «حسان» امدادِ من            مى‌شد از آه من اين اوراق دفتر، سوخته

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی ذوالقدر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در            می‌نشیند منتظر بانوی محشر پشت در

خانه وقتی خانۀ زهراست، پس هر سائلی            بعد دق الباب خندان می‌شود در پشت در


آنقدر از صاحب این خانه احسان دیده بود            سجده کرد و اَشهدش را گفت کافر پشت در

در زدند رفـت پـشت در خـداونـد کـرم            جای سائل آمده این‌بار لشکـر پشت در

در زدند و در زدند و در زدند و در شکست            آه شد آغاز، جـنگی نـابـرابـر پشت در

با غضب شیطان به سوی اهل جنت حمله بُرد            پا نهاد ابلـیس بر آیات کـوثـر پشت در

غنچۀ یاس و هجوم آتش و مسمارِ داغ            شد گل نشکـفـتۀ سادات، پرپر پشت در

نیست پاسخ همچنان این پرسش تاریخ را            از چه بابت رفت فضه جای حیدر پشت در

کار دنیا را ببین در رفت و آمدهای خود            ناگهان از پا می‌افتد مرد خیبر پشت در

گر هزاران بار برگردد به دنـیا باز هم            می‌رود زهرا هزاران بار دیگر پشت در

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر یک بیت آن کلاً حذف شده و بیت دیگر تغییر داده شد لذا پیشنهاد می‌کنیم به منظور پرهیز از تحریف شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

در زدند و با خودش می‌گفت حتماً سائل است            باز هم با کیسۀ نان رفت مادر پشت در

در کـمال حـیـرت اما دید بـانـوی کـرم            جای سائل آمده این‌بار لشکـر پشت در

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مغـتـنـم ديـدنـد صـبـر رو به پايـان مرا            آتـش آوردنـد نـمـرودان گـلـسـتـان مرا

آرزوهای مرا در پـشت دَر آتـش زدند            كاش می‌بستند جای دست، چشمان مرا


دست من بسته ولی دست مغيره باز بود            زد تو را تا که بگـيرد زودتر جان مرا

حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد            با تو سنجـيـدند بين كـوچـه ايـمـان مرا

در نهانِ چشم من اشك است مهمان سال‌ها            ظلم بيرون می‌كشد از خانه مهمان مرا

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید روح الله موید نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای معجرت نجابت! و ای چادرت حجاب!            در پـرده مـانـده از رخ مـاه تـو آفـتـاب

ای محور " لِیُذهِبَ عَنکُـم"! وضو بگیر            دستی ببـر به آب و ببخـش آبرو به آب


بی‌پـرده رو به آیـنـه کن قـبـله را ببـین            هـرچـند نـیـسـت آیـنـه را تابِ بازتـاب

لـبـریـزِ مـهـربـانـی تـو مـی‌شـود پــدر            وقـتی تو را به "اُمِّ ابیـهـا" کـند خطاب

از صبر توست عزّت اسلام و اهل بیت            از اشک توست آبروی عترت و کتاب

گرچه شکـست بـازوی انسیه با غلاف            بـا آنـکـه بـسـتـه بـود یــدالله بـا طـنـاب

کی فاطمه سکوت کند در خروش ظلم؟            کی موج خسته می‌شود از قهر پیچ و تاب؟

وقتی ز آه فاطمه لرزید عرش و فرش            در حیرتم چه شد، که نشد آسمان خراب؟

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

دری که بوسه‌گه انـبـیای عـظـمی شد            چگونه بود که با ضربۀ لگـد وا شد؟!

بجای دستۀ گل، جای احـترام و سلام            شـرار، قـسـمـت آن خـانـۀ مـعـلی شد


مـقـابـل نـفـس بـانـوی عـفـیـف عــلـی            صدای عـربـدۀ یک غـریـبـه پـیـدا شد

آهای سـینه‌زنان، فـاطـمـه زمین افـتاد            کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد

اگرچه پشت «درِ» خانه رفته بود از حال            به احـتـرام نـگـاه عـلـی ز جـا پـا شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب و اغراق بی مورد حذف شد

غلاف تیغ یکی و دوتا نه، خـیلی بود            چگونه این‌همه ضربه به دست او جا شد؟!

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عبدالحسن رضایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ناجوانمردانه زهـرای جوان را می‌زدند            روز روشن مادر صاحب زمان را می‌زدند

خانه‌ای که بی‌وضو جبریل آن را در نزد            دسته‌ای با پـا درِ این آسـتان را می‌زدند


صورت و دستی که می‌بوسید پیغمبر چه شد؟            پیش قبر او هم‌این را و هم‌آن را می‌زدند

بعد از آن ضرب لگد زهرا دگر جانی نداشت            با همه نیروی خود آن ناتوان را می‌زدند

زن زدن حتی زمـان جـاهلیت عـار بود            این مسلمان‌ها چرا شاه زنان را می‌زدند

این زدن‌ها از مدینه باب شد، در کربلا            بی‌حیاها هم زنان هم دختران را می‌زدند

زینب آمد روضه‌ای برپا کند در قـتلگاه            روضه را بر هم زدند و روضه‌خون را می‌زدند

نیست از آغـوش بابا هیچ جایی امـن‌تر            در همینجا دختر شیرین زبان را می‌زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب مصرع اول حذف شد

دختری گم شد به جایش کاروان را می‌زدند            بیشتر بین اسیران عمه جان را می‌زدند

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها استقبال از فاطمیه

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در روضه‌ایم و روضۀ رضوان گدای ماست            اینجا دعای حضرت زهرا برای ماست

حالا که فرصت است غنیمت شمار عمر            فردا به زیر سردی این خاک، جای ماست


"دردم نـهـفـتـه به ز طـبـیـبـان مـدعی"            گردِ عبای حضرت جانان دوای ماست

"آنان که خاک را به نظر کـیـمـیا کنند"            یک گوشه چشمشان به خدا کیمیای ماست

این اشک، رحمتی‌ست که از عرش می‌رسد            این چاهِ زمزمی است که در چشم‌های ماست

این‌جا مـیان عـرش خـدا سِـیر می‌کـنـیم            بالا نشـسـته‌ایم و جهان زیر پای ماست

این اشک‌ها هـمیـشه گـره بـاز می‌کـنند            گریه برای فاطمه مشکـل‌گـشای ماست

ما عـهـد بـسـتـه‌ایم بـمـیـریم در غـمـش            مُـردن برای روضۀ مـادر بـنای ماست

دستِ شکسته، سینۀ زخـمی، رُخِ کـبود            این واژه‌ها خلاصۀ شرح عزای ماست

قـنـفـذ رسـیـد و بـازوی مـادر سـیاه شد            در ازدحـام، پـهــلـوی مـادر سـیـاه شـد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

چه روضه‌ای‌ست که هرکس روایتش می‌کرد            بنای گریه به وضع مصیـبتش می‌کرد

چه می‌شد از دل آن کوچه برنمی‌گشتند            قضا به لطف قَدَر خرق عادتش می‌کرد


بـرای جــمـلـۀ کـوتـاه هـم مـجـال نـداد            وگرنه فاطمه او را نصیحـتش می‌کرد

"زکـیّه" هیچ زمان حرف تُـند نـشنـیده            و کاش راهزن این را رعایتش می‌کرد

حرام لقمه به مادر دو دست سیلی زد*            گلی که لـمسِ نـسیـمی اذیـتـش می‌کرد

آهای گـریه‌کـنان! فـاطـمه زمـین افـتاد            هجوم چکمه‌ جسارت به ساحتش می‌کرد

یکی ز تـکّـۀ آن گـوشـواره‌هـا گـم شـد            حسن وگرنه همان شب مرمتش می‌کرد

عذاب روحی فرزند، داغ ناموس است            مغیره هم چه جفایی به غیرتش می‌کرد

دعای مادرم این روزها فقط مرگ است            اجل ز طعنۀ همـسایه راحـتش می‌کرد

*«فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَی خَدَّیهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَی الْأَرْضِ»

ترجمه: از روی مقنعه طوری بر دو گونه‌اش زدم که گوشواره‌‌اش پاره شد و به زمین ریخت. بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص ۲۹۴

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی جهاندار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده            ای وای از آن شروع به آخر نیامده

ای وای از آن یـقـین به بـاور نیامده            ای وای از آن مـزار کـبوتـر نیـامده


ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده

ای دل حدیث دخـتر طاها شنیده‌ای؟            یَرضی شنـیده‌ای لِـرضاها شنیده‌ای؟

هـنگـامـۀ نـمـاز دعـاهـا شـنـیـده‌ای؟            حـتـی تَـوَرَّمَـت قَـدَمـاها شـنـیـده‌ای؟

أمّن یُجـیب این همه مـضطـر نیامده

یا لـلعـجـب، فـصلّ لـربّک ولادتـش            واحـیـرتـا لِـیُـذهِبَ عـنـکم شرافـتش

طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش            جـبـریـل با تـمام بزرگی و رتـبـتـش

از عــهـدۀ سـتـایـش او بــرنـیــامـده

اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد            یک‌باره قلب سورۀ انسان شکسته شد

در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد            نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد

فصل غـریـبی تو چـرا سـر نیـامده؟

زهـرا هـنوز گـریـۀ بی‌گـاه می‌کـنـد            مـولا هـنوز سـر به دل چـاه می‌کـند

پــائــیــز ادعــای أنــا الله مــی‌کـنــد            صبح بـهـار از آمـدن اکراه می‌کـنـد

آیـا هــنــوز وقـت مـقــرّر نـیـامـده؟

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : قصیده

ای قـدر تو پنـهـان‌تر از پنهـان            زهـراتـر از هـر زهـرۀ تـابـان

ای قـبــلــۀ اذکـار تـسـبـیـحـات            سـبـوح‌ تــر از واژۀ سـبــحــان


ای روشـنی بخـش ازل نـورت            قبل از نخـسـت و بعـد از پایان

ای بـسـم رب‌ الـنـور سلـمـان‌ها            نـام بــلـنـدت نــسـخــۀ درمــان

یا فـاطـر و یـا فـاطـمـه یـعـنـی            افـلاک با مِـهـر تـو شد بـنـیـان

مـسـنـد نـشـیـن آیـۀ تــطـهـیــر!            ای مصحـف والاتـر از قـرآن!

از عـالـم نـاســوت تـا لاهــوت            می‌گیرد از چـشمان تو فـرمان

گَرد مـسـیـرت فـضه می‌گـردد            یـا کـه طـلای گــنـبـد و ایــوان

مـریـم گـلـی از بـاغ بـسـتـانـت            دلـبـسـتـۀ تـو روضـۀ رضـوان

دُرّ نـجـف شـد گــردن‌ آویــزت            دو گـوشواره، لـؤلـؤ و مرجان

ای زمـزم چـشـمـان تـو کـوثـر            تنـهـا غـدیـر مـانـده در جـریان

نـهـج‌الـبـلاغـه گـوشـۀ مـسـجـد            از خـطبه‌خوانی تو شد حـیران

رعـشـه به جـان عـرش افـتـاده            آهِ کـلامـت سـلـســلـه جــنـبــان

نام عـلی جاری‌ست در نطـقت            شیـریـنی‌اش گـردیده دو چندان

فرمودی: ای مردم! چرا تردید؟            حـق عـلـی از چه شده کـتـمـان

بغض امیرالمؤمنین کـفـر است            حُـبّ امـیـرالـمـؤمـنـیـن ایـمـان

ممـسـوس ذات حـضرت باری            در غـزوه‌ها، جـنـگ‌آور میدان

خورشید را تـکـذیب می‌کـردند            خـفـاش‌هـای کــور گـورسـتـان

با خود فدک هر روز می‌خواند            شـرح عـبـورت را گـل ریحان

در دسـت‌هـای مـجـتـبی دستت            ای دسـت‌ گـیـر عــالـم امـکــان

فـرش رهـت عـرش مـعـلا شد            دیـــوار‌هــا شــد آیــنــه‌بــنــدان

انـسیه بود و کـوچـه‌ای باریک            حـوریه رویـاروی بـا شـیـطان

چادر نـمازت روی خاک افـتاد            یا کـعـبـۀ حـاجـات شـد ویـران

دردا لـگـد شـد خـیـمـۀ تـوحـیـد            در زیـر پــای نـامــسـلـمــانـان

"تـبت یـدا" می‌زد به تو سـیـلی            پـوشـیـه‌ات نـیـلی شد و گـریان

ای روح دو پهـلـوی پـیـغـمـبـر            پهلـو گرفتی بعد از این طوفان

گـل کـرد بـر پـیــراهـنـت لالـه            پژمرد از این داغ یک بـسـتان

سـوگـنـد کـه پـای عـلـی بـانـو!            تو ایـسـتـادی تـا بـه پـای جـان

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا           پنـاه بی‌پـنـاهیِ منِ بـی‌دست و پا زهـرا

چراغ عرش، فانوس حیاط خانه‌ات بوده           تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا


کمال ظرف تو بیش از حدِ امِّ اَبیهایی‌ست           به این ترتیب، باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛ زهرا

عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو           به زیر سایۀ تو جمع شد اهل کسا زهرا

نخِ چادر نماز وصله‌دارت آبروی ماست           گرفته بیرق ما رنگ از این تارها، زهرا

اگر درد است درد عشق تو، دردت به جان من           ز عشاقت نمی‌آید به جز قالو بلیٰ زهرا

جواز اتصال ما به تو دستِ حسن‌جان است           همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا

علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد           صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم یا زهرا

خطای طفل سهل انگار را مادر نمی‌بیند           همیشه چشم‌پوشی می‌کنی از خبط ما زهرا

مرا جان حسین‌ات روز محشر گُم نکن مادر           محال است اینکه از دستت شود دستم رها زهرا

غلاف قنفذ نامرد هم، عهد تو را نشکست           چه محکم دستِ بیعت داده‌ای با مرتضی زهرا

چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد           که چندین استخوان در سینه‌ات شد جابه‌جا زهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد           که چندین استخوان در سینه‌ات شد جابه‌جا زهرا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

چه دید آنجا زمان بُردنش حیدر، که زد فریاد:           بیا فضه، بیا فضه، بیا فضه، بیا، زهرا

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دیده‌هـایم چـادر خاکی که رؤیت می‌کند            ناگهان در چشم‌هایم اشک حرکت می‌کند

اذن این گریه نمودن‌ها به دست فاطمه است            چشم را در محفل غم اوست دعوت می‌کند


هرکه از داغش بگوید، روضه‌ لازم می‌شوم            این دل وامـانـدۀ من میل هـیئت می‌کـند

بانیِ پیـدایـش دنـیـا وجـود فـاطمه است            نور او نوری است که آغاز خلقت می‌کند

عرشیان محـو تماشای نمازش می‌شوند            تا که زهرا با خدای خویش خلوت می‌کند

گرچه پیغمبر کمال زهد او را درک کرد            وقت سجده کردن او باز حـیرت می‌کند

هم کلام او شدن در فهم اهل خاک نیست            بیشتر با ساکنین عـرش صحبت می‌کند

صبح و ظهر و شب، به فرمان خدا، روح الامین            پشت در می‌ایستد، از او عیادت می‌کند

فاطـمه در هر گـناهی آبـرویم را خـرید            طفل بازیگوش را، مادر وساطت می‌کند

تا سلامی وقت تلقین ‌خواندنم بر او دهید            روح این گریه‌کنش را غرق رحمت می‌کند

روز محشر کار ما لنگ نگاه فاطمه است            او در آن هول و ولا ما را شفاعت می‌کند

از تـنـور خانۀ او رزق عـالم پخـش شد            با همین نان پختنش بر ما عنایت می‌کند

فـاطمـیّه بارها بابای پـیـرم گـفته است:            کسب و کار ما به لطف اوست، برکت می‌کند

شرح اوصـاف خـداوندی او را می‌دهـد            قاری قرآن که کـوثـر را تلاوت می‌کند

خون پهلو، خون بازو، محسنش، حتّی خودش            هرچه دارد فـاطمه خرج امامت می‌کند

بی‌برو برگرد، بی‌شک؛ مقتدایش فاطمه است            هر مجـاهـد که دفـاع از ولایت می‌کـند

با زبان نه، دستمالی را که بر سر بسته است            دارد از این روزهای او شکایت می‌کند

آن گلی که تاب باران را ندارد؛ بین راه            دست سنگینی به گلبرگش اصابت می‌کند

: امتیاز

ذکرمصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها (مدح و مرثیه)

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

قرص است قلب مرتضی اما به زهرا            یعـنی که تکـیه می‌دهـد مـولا به زهرا

حـتی خـدا مـحـوِ تـجـلی خـانـۀ اوست            هرشب که جلوه می‌کند زهرا به زهرا


جـایی که خـتم الانـبیا خَم می‌کند پشت            بـاید که ما سـجـده کـنـیم آنجا به زهرا

تا قُرب راهی نیست وقتی فاطمه هست            بـایـد تـوسـل‌هـا کـنـد بــابــا بـه زهـرا

هرکس به راهـی رفـت اما ما نرفـتـیم            ما را که بخـشـیـدنـد در دنـیـا به زهرا

باور نخـواهم کرد حتی لحظه‌ای، حق            ما را به دوزخ می‌برد؟ حاشا به زهرا

رویش گرفت و خانه تاریک است افسوس            این خـانه روشن بود با مـهـتابِ زهرا
وقتی که هـیزم ریخت فهـمیدند طفلان            رحـمی نـدارند این حرامی‌ها به زهرا

وقتی که آتـش سـرخ شد فـهـمید نامرد            از مـیـخِ در راهی نمـانـده تا به زهـرا

آنقـدر بـر شـال عـلـی چـسـبـید خـانـم            یـا بـه عـلـی زد تـازیـانـه یـا به زهـرا

گاهی عـلـی را می‌کـشـند و گـاه او را            اوبـاش می‌خـنـدنـد در آنـجـا به زهـرا

حس کرد مولا درد را در استخـوانش            وقتی که زد قـنفذ غَلافش را به زهـرا

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

صدایِ ناله‌های دَر می‌آید کیست مولا جان؟           نمی‌دانم ولی انگار مُحتاج است، زهرا جان

برایِ نان، فقیران اینچنین در را نمی‌کوبند           مگر آنها که می‌خواهند بِستانند از ما جان


حسین از بُغض می‌سوزد به زینب چشم می‌دوزد           چه می‌خواهند از جانت چه می‌خواهند بابا جان

کسی فریاد می‌زد: آیت حق را بسوزانید           که می‌گیریم امروز از تو یا بیعت علی یا جان

و کوثر پشتِ در می‌جوشد و آرام می‌گوید:           به ولله از علی چیزی نمی‌خواهید الّا جان

هلا ای فتنۀ سوزان، همیشه آتش افروزان           بترسید از زمانی که رِسد بر رویِ لب‌ها جان

جهنّم سیرتان از جنّت الاعلی چه می‌خواهید           منم خیرالنِسا زهرا، منم ختم الرُسل را جان

چه غم از اینکه بنشانید غم را پایِ چشمانم           فدایِ هَل اتی کوثر، فدایِ عشق حتّی جان

در و دیوار تَب کردند آتش از خجالت سوخت           به فریادم برس آئینه را کشتند اَسما جان

صدا انگار می‌سوزد؛ کنارِ یار می‌سوزد           به خانه آشکارا دل، به کوچه آشکارا جان

برای اشکِ زهرا می‌شود حیدر لبالب بُغض           برای دردِ حیدر می‌شود زهرا سراپا جان

حمایت کرد بینِ خانه از حقِّ علی الحق           حمایت می‌کند در کوچه از جانِ علی با جان

اطاعت از ولایت بهترین آموزۀ زهراست           علی لب تر کند؛ زهرا: به رویِ چشم” آقا جان

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

 کسی فریاد زد: آیتِ ایـمان را بسوزانید           که می‌گیریم امروز از تو یا بیعت علی یا جان

اطاعت از ولایت بهترین آموزۀ زهرا است           علی لب تر کند؛ زهرا: به رویِ چشم” آقا جان

ذکر مصائب غصب فدک و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تا خورد با غصبِ فدک مادر به دیوار            با گریه حک شد سورۀ کوثر به دیوار

با بـی‌حـیـایـی بر سـر زهـرا تـشر زد            جـبـریل می‌زد آه بـال و پـر به دیـوار


روی زمـیـن افـتـاد تـا کـه گـوشــواره            با گریه عالم تکیه زد مضطر به دیوار

لعـنت بـر آن دسـتـانِ هـیـزم آوری که            هر لحـظه می‌زد آتشی دیگر به دیوار

سر را عـلی شرمـنده می‌انداخت پائین            می‌رفت بـالا شعـلـه‌ها از در به دیوار

شد بیـشـتر از پیـش هر چه درد پهـلـو            نزدیک می‌شد بیـشـتر بسـتر به دیوار

» عجّل وفاتی» شد اجابت تا حسیـنش            زل زد شبانه با دو چـشم تر به دیـوار

تـابـوت را می‌ساخـت پنـهـانی و کم‌کم            چون تکیه میزد گوشه‌ای دختر به دیوار

در خـانه تیـغِ ذوالفـقـارش می‌کـشید آه            در کوچه می‌شد خیره تا حیدر به دیوار!

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زد سیلی آن نامرد و یک آن بیهوا خورد            پیش حـسن محـکـم سرِ مادر به دیوار

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آنطرف لشگر خونخوار خدا رحم کند            اینطرف مصحف ایـثار خدا رحم کند

با لگد زد به در سوخته با بغض علی            فاطمه خـورد به دیـوار خدا رحم کند


دست بسته پـدرِخاک گـلش را می‌دید            وسـط مـعـرکه این بار خـدا رحم کند

غنچه پرپر شد و شد برگ گل یاس کبود            لالـه روئـیـد ز مسـمار خـدا رحم کند

بی‌حـیایی بنگر که از اثر ضرب لگد            دیـدۀ آیــنـه شـد تـار خــدا رحـم کـنـد

شد بـنا پـایـه یک ظـلـم به اولاد نـبـی            می‌شود فاجـعه تکـرار خـدا رحم کند

می‌شود شاهد مظلومی زهـرا و علی            کشته از زهـر شرربار خدا رحم کند

وای از آن لحظه که زینب ز بلندی می‌دید            چکـمه شـمر و لب یار خـدا رحم کند

سر بر نیـزه، اسیـری، سـفـر شام بلا            زینب و کـوچه و بازار خدا رحم کند

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

غنچه پرپر شد و شد برگ گل یاس کبود            لالـه روئـیـد ز مسـمار خـدا رحم کند

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کمرش خم شد و می‌گفت لبِ تشنه حسین            وای از چشم عـلـمـدار خـدا رحم کند

ذکرمصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها (مدح و مرثیه)

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

با طلوعت عرش را غَرق تَحَیُّر می‌کنی           ماه‌بانـو! نان ظلمت را تو آجـر می‌کـنی
عقلِ”بی‌احساس را باعشقدمخور می‌کنی           دامن سـجّـاده را با یـاس‌هـا پُـر می‌کنی


آسـمـان دلـدادۀ راز و نـیـازت مـی‌شـود
بال جبـریل
امـین چـادر نمازت می‌شود

تو در آغـوش خدیجه مثل حور افتاده‌ای           مادر پیـغـمـبـری گـرچه پیـمـبـرزاده‌ای
قبل خلقِ کهکشان‌ها امتحان پس داده‌ای           از هـمـان اوّل بــرای آخِــرت آمــاده‌ای

روز محشر تک‌تک ما را صدا خواهی نمود
دانه دانه شیعـیانت را جدا خواهی نمود

ای که با لطفت بیابان غرق باران می‌شود           خاک خشک یثرب از عطرت گلستان می‌شود
پای تسبیحات تو سلمان، مسلمان می‌شود           کـوثـر تـو آبــروی کُـلِ قـرآن مـی‌شـود

روح ایــمــانـی تـجـلـیِّ خـدایـی مــادرم
لَـیْـلَــهِ الْــقَــدْرِ تـمـام انــبـیـایـی مــادرم

مــادر آئــیــنــه‌هـا ای مـادر اهـل کـسـا           بـانـی آرامـشِ پــیــغـمـبــر اهـل کــســا
آفــتــابِ روی بـام حــیــدر
اهـل کــســا           چادرت پهن است بر روی سر اهل کسا

آیـنـه‌دار امــیــر الــمـؤمـنـیـنِ پــنـج تـن
ریـشه‌های چـادرت حـبل
المـتین پنج تن

یا کریم بام احـمد جـلد بام فـاطـمه است           بَضْعَهُ مِنِّ محـمد در مـقـام فـاطمه است
ذکر پیغمبر شب معراج “نام” فاطمه است           آیه‌های روشـن قـرآن کلام فاطـمه است

آیـۀ تـطـهـیـر هم با او مـطـهـر می‌شود
کائـنـات از
نـور ایـمانـش منوّر می‌شود

ای که افلاک است خانُم، مُستجیر نانِ تو           می‌شـود آزاد، هرکس شد اسیـر نـان تو
کاش بنـویـسی مرا جـیـره
بگـیرِ نانِ تو           بی‌نـیاز از هر دو دنیا شد فـقـیر نان تو

چون که دستت را به وقت پخت نان بوسیده است
دست”دستاس” تو را هفت آسمان بوسیده است

تو گُـل نـیـلـوفـر هِـجـده بـهـار حـیـدری           تو چـراغ روشن شـب‌های تـار حیدری
تو قـرار چـشـم‌هـای بـی‌قـرار حـیـدری           در دل تـلخی و
شیـرینی کـنار حـیـدری

حرز مولا در میان کارزارش نام توست
ذکر حکاکی شده بر ذوالفقارش نام توست

آفـتـاب عـشق را تا بـی‌کـران تـابانده‌ای           در دل غم‌ها علی را باز هم خـندانده‌ای
کهکشان را با حجابی اطلسی پوشانده‌ای           »پیش نابینا، میان حِصنِ چادر مانده‌ای»

آه! گـفـتم چـادرت، داغ دل مـا تـازه شد
بارش غـم در هـوای سینه بی‌اندازه شد

راه را تا بست، یاسی رنگ نیلوفر گرفت           چـشـم‌زخـم دشـمـنِ آل عـبا آخـر گرفت
دست سنگینی به زیر
گونۀ مادر گرفت           خاک کوچه رنگ سُرخ لاله‌ای پرپر گرفت

خاک عالم بر سر من، معجرش خاکی شده
پیش چشمان حسن بال و پرش خاکی شده

آه! آئینه چرا سنگی محک می‌زد تو را؟           بشکند دستی که در کوچه کتک می‌زد تو را
نانجیب از حرص حیدر داشت چک می‌زد تو را           دومـی با نـیّت بـاغ فـدک مـی‌زد تـو را

چشم تو تار است، راه خانه را گم کرده‌ای
گوشوارَت را میان کوچه‌ها گم کرده‌ای

: امتیاز